سلاله جونیسلاله جونی، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

سلاله جونی نی نیه خوش قدم

دوست داشتن من

دوست داشتن من به قول پناهی:" من خودمو میبینم... خودمو میشنفم..... خودمو فکر میکنم.... تا هستم جهان ارثیه بابامه......... وقتی هم نبودم........... مال شما............ سلام هاش....... عشق هاش...... درد هاش..... همه ی تنهایی هاش.......... اگه دوست داری...... بیا بامن ببین... یا بذار باتوببینم.... با من بگو......... یا بذار با تو بگم......... سلام هامونو... عشق ها مونو... درد هامونو.... همه تنهایی ها مونو....... امین جانم و دخمل نازنینم : من شما را به سبک خودم دوستت دارم ...   من دنباله روی عشق دیگران نیستم    فکر می کنم کندن کوه برای ساختن تو...
13 مرداد 1392

برای دخملم

دختر قشنگم خودت را، در قلب هیچ آدمی نچپان جا نمی شوی، فقط چروک می شوی! مامانیییییی اصلا دوست ندارم ببینم یه روزی قلبت چروک شه هاااااا پس خیلی حواستو جمع کن دخمل کوچولوووووووووو   ...
13 مرداد 1392

توجه کن مامانی خیلی توجه کن

آدمها :   وقتی کودکند می خواهند برای مادرشان هدیه بخرند ولی پول ندارند . وقتی که بزرگتر می شوند ، پول دارند ، ولی وقتِ هدیه خریدن ندارند. وقتی که پیر می شوند ، پول دارند ؛ وقت هم دارند ، ولی مادر ندارند    مامانی از الان بهت گفته باشم اون موقع نگفتی نمیدونستم شما کادوتو بخر کاری به این کارا نداشته باش ...
13 مرداد 1392

لحظه ی پروانگی

با دختر نازنینم ! دیگر چیزی به آمدنت نمانده این را هم می توان از تقویمی که نگاه هر روزه ام را می دزدد فهمید هم از تکانها و فشارهایی که به مادرت وارد می کنی درست مثل پروانه ای که می خواهد پیله ی خود را بشکافد و در هوایی غیر از فضای تنگ و محصور خود بال بگشاید بیا مادر که مشتاق دیدارت هستیم عزیز دلم هنوز بعد سه سال شیدای داشتن و بودنت هستم  ببخش مادرت را اگر در این مدت بخاطر شرایطم کمتر از قبل صبور بودم ! ...
13 مرداد 1392

درد و دلی با جوجو

سلام عزيزم... خوبي مامان؟ عزيزم امروز سر كار خيلي خسته شدم... اينقدر دوست دارم يك هفته مرخصي بگيرم با هم بريم يه مسافرتي چيزي...یه مسافرت سه نفره ،من ،تو و بابایی وای چه حالی میده ميدوني مامان؟... دوست داشتم امروز برات يه جايزه بگيرم... چون اين هفته خيلي جوجوی گلي بودي.. باورت نميشه... حتي تا در مغازه هم رفتم ... حتي يه جايزه خوب هم انتخاب كردم.. ولي دست كه تو كيفم كردم.. پولم كافي نبود...!! اشكال نداره... ناراحت نشي ها..خيلي زود برات اون جايزه رو ميخرم... يا شايد يه جايزه ديگه.. مامان جون اگه با من كاري نداري من برم يه غذاي خوشمزه درست كنم...... ...
13 مرداد 1392

شب قدر

  بار الهی !   نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم نه تو آنی که گدا را ننوازی   به نگاهی در اگر باز نگردد نروم باز به جایی ..پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی   کس به غیر تو نخواهم چو بخواهی چی نخواهی باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی ...
13 مرداد 1392